سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در برابر آنکه از او دانش می جویید، فروتنی کنید و از دانشمندان متکبّر مباشید که باطل شما، حقّتان را ببرد . [امام صادق علیه السلام]

باشگاه ستارگان

مصاحبه باشگاه ستارگان با بازیگر محبوب باران کوثری(مصاحبه از احد عبدالمحمدی)

خوب حالا شما از دغدغه های خودت یا نسل خودت بگو.اگرچه به دلیل رشد در یک خانواده فرهنگی،ماجرا حتماً با بسیاری از هم‌سن‌وسالهایت تفاوت می‌کند.

باران کوثری:خوب اول می خواستم بگویم،نماینده خوبی برای نسلم نیستم.اما بعد دیدم من،گلشیفته،ترانه و پگاه که همه ما در یک خانواده سینمایی رشد کرده‌ایم،دغدغه‌هایمان یک کوچولو با کسی که از بیرون سینما را دوست داشته،تفاوت دارد.برای خود من آنچه بیش از همه در سینما جذاب بود،پشت صحنه است که اوج آن هم «روسری‌آبی» و حضور آقای انتظامی و سیمین جون بود.ولی شکل ماجرا برای ما و نسل یک‌ کم بزرگتر از ما که حالا 27،28 ساله است،کاملاً تفاوت دارد.با آقای نصیریان صحبت می کردم ایشان می‌گفتند وقتی ما بازیگری را شروع کردیم،هیچ تشویقی و حتی جایزه‌ای وجود نداشت.نه مطبوعاتی بود و نه شهرتی.هرچه بود،عشق به بازیگری بود.وقتی این حرفها را می‌شنوم احساس می‌کنم ما لذت بازیگری را خیلی کم تجربه می‌کنیم و درگیر مسائل دیگری هستیم.رقابت امروز بر سر این است که چه کسی بیشتر توی بورس است و عکسش روی جلد مجله‌ها چاپ می شود،چه کسی در سن کمتری جایزه گرفته و…

در خلوت خودتان همه این‌هایی که گفتی تبدیل به دغدغه شده است.

اگر بگویم نیست شعار داده‌ام.در حالی که ترجیح می‌دهم در شرایطی کار کنم که از کارم لذت ببرم،اما واقعیت این است که من ناخواسته و برخلاف میلم مجبورم در این گردونه رقابت قرار بگیرم و این اصلاًخوب و لذت‌بخش نیست.

اما قرارمان این بود که تو بیشتر بگویی و ما شنونده این نسل و تلقی و دغدغه‌هایش در سینما باشیم.

معتمدآریا:من حتی دوست دارم در میانه حرف‌هایم وارد بشوی و با هم بده‌بستان داشته باشیم.

باران کوثری:خوب،واقعیت این است که من از تمام این شرایط باخبر بودم.برای اینکه از مامان و بابام بارها شنیده‌ام و راستش اعتماد‌ به نفسم در کار،به شدت وابسته به بازیگرهای بزرگتر از خودم است و این وابستگی به طرز عجیبی بروز می کند.چون همیشه احتیاج دارم از طرف این نسل حمایت شوم و مطمئن هستم تجربه‌های آنها را به هیچ عنوان در شرایط فعلی،نمی‌توانیم داشته باشیم.یعنی اگر ما بخواهیم مانند آنها بازیگر بزرگی شویم باید خیلی بیشتر تلاش کنیم.شرایطی را که آنها در دوران دانشجویی،انقلاب،جنگ و… از سر گذرانده‌اند ما نمی‌توانیم تجربه کنیم.پس باید خیلی برای پخته شدن زحمت بکشیم.واقعیت این است که سینما امروز از بازیگرها انتظاری را که قبلاً داشت،ندارد و اساساً تعدادی از بازیگرها دیگر خودشان را موظف نمی‌دانند خیلی زحمت بکشند.آنها فقط می خواهند کارشان دیده شود،پس با کارگردان‌هایی کار می کنند که کارشان حتماً دیده می‌شود.دیگر کمتر می‌بینیم یک بازیگر برای نقشی انرژی زیادی صرف کند و به جز انتخاب درست و نقش مناسب،خودش هم چیزی به نقش اضافه کند.نمی‌دانم چرا این اتفاق برای ما نمی افتد.

بین خودتان،حداقل شما چند نفری که نام بردی،درباره چرایی این ماجرا صحبت نکرده‌اید؟

یک نکته‌ای را باید برای اولین بار اعتراف کنم.فکر می‌کنم تا یک جایی همه ما خیلی هم‌مسیر بودیم،اما الان اینگونه نیست.تا یک سنی مثل هم فکر می‌کردیم اما الان هر کدام‌مان یک جور متفاوت فکر و کار می ‌کنیم.

چرا؟

معتمدآریا:چون جریان نیست.

کوثری:اوایل سال 60 همه کارگردان‌ها فیلم‌های خیلی خوبی می‌ساختند یا در دهه 70 میلادی در تمام دنیا فیلم‌های خیلی خاص ساخته می‌شد.ولی الان هیچ موج و جریانی وجود ندارد.

و شما هم از حرکتی به وجد نمی‌آیید.

هرکس برای خودش کار می کند و دوست دارد به تنهایی دیده شود.خودش به تنهایی محبوب باشد و به تنهایی جایزه بگیرد و همه چیز شخصی اتفاق می‌افتد.

معتمدآریا:…به نظرم این بچه‌ها مثال‌های دقیقی برای نسلشان نیستند.

اما با این نسل همکار هستند و روابط حرفه‌ای و کار آنها و حساسیت‌هایشان را می‌بینند.

کوثری:بحث وجود داشتن یک بحث است و بحث امکان بروز بحثی دیگر.الان جریان و فضای کار به گونه‌ای است که به جز یکی دو آدم،برای بقیه این حرفها خیلی مهم نیست.سر کار قبل از فیلمبرداری پلان تمرین می کردم.خیلی‌ها این حرکت مرا مسخره ‌می کردند.در حالی که به نظر خودم کار عجیبی انجام نمی دادم.یا بازیگر نقش مقابل،اصلاًدلیلی برای تمرین کردن نمی‌دید و وقتی از او می‌پرسیدم،در این صحنه دیالوگ این است،در جوابم می گفت بریم جلوی دوربین،ببینیم چه می شود.در واقع او در این فضا نیاز به تلاش بیشتری ندارد و با همین میزان استعداد به هرآنچه می خواهد می رسد.

و لزومی به تلاش بیشتر نمی بیند.

هیچکس هم از او غیر از این نمی‌خواهد.نه تهیه‌کننده،نه کارگردان و بسیاری از کارگردان هایی که ما برایشان احترام قائل هستیم،خودشان را می‌کشند تا این آقایان و خانم‌ها به هر قیمتی در فیلمشان حضور داشته باشند.بنابراین دیگر کسی برای آن مسائلی که برای من به نوعی ارزشمند است،ارزشی قائل نیست.با این همه،تمام سعی‌ام را می کنم تا حساسیت‌ها و ارزش‌هایم را از دست ندهم.

باران کوثری تو این وضعیت را چگونه می بینی؟

همان‌طور که گفتم لذت بازیگری برای ما از بین رفته و بازیگری وسیله‌ای برای رسیدن به چیزهایی شده که شاید اگر فوتبالیست هم می‌شدیم به دست می‌آوردیم.با این تفاوت که فوتبالیست شدن به ظاهر کار دشوارتری است و دویدنم می خواهد.برای همین اغلب ترجیح می‌دهند،بازیگر شوند که به زعم آنها کار راحت‌تری است.معنای بازیگری بسیار تغییر کرده است.حتی بازی‌هایی که امروز خیلی چشمگیر به نظر می‌آید در مقایسه با فیلم‌هایی نظیر هامون،روسری آبی و… سطح پایین‌تری دارند.

یعنی توقع و تصورمان از یک بازی خوب هم پایین آمده است

و مشکل اینجا است که همه می‌خواهند شبیه هم بشوند و این تلقی وجود دارد که حتماً بازیگر محبوب فلان بازیگر است و همه می خواهدن شبیه او باشند و یک چیزهایی وسیله جلب توجه شده که اصلاً ارزشی ندارد.در این شرایط وقتی در اقلیت قرار می‌گیری،دیگر نمی‌توانی جریان‌ساز باشی.چون آنچه را به دنبالش هستی اغلب تهیه‌کننده‌ها نمی پذیرند و تعداد کارگردان‌هایی هم که این حساسیت‌ها را داشته باشند کم است و متاسفانه برخی کارگردان‌های بزرگ هم در این شرایط به بهانه‌های این که فلان بازیگر برای این نقش مناسب است،وارد این موج می شوند.

و در شرایطی که شما مطمئن هستید حق با شما است اما همه از یک جریان دیگر پشتیبانی می‌کنند،کار خیلی سخت‌تر می شود.فیلمی که من به خاطرش خودم را در خانه زندانی می‌کنم و زمان نمایش عمومی آن حتی اعتماد به نفس ندارم که از خانه بیرون بیایم،کس دیگری سوار موجش می‌شود و افتخار می‌کند فلان فیلم به خاطر من می‌فروشد.این دو دیدگاه است و متاسفانه در پشت‌ صحنه تمام عوامل فیلم در خدمت دیدگاهی است که یک ذره هم برای بازیگری ارزش قائل نیست و دلیلی هم برای این ارزشگذاری نمی‌بیند،چرا که همه چیز در خدمت او است تا جایی که فیلمبرداری برای آماده نبودن او یک روز تعطیل می شود اما سر صحنه برای تمرین من 3 دقیقه زمان وجود ندارد.اگرچه بعد از دیدن فیلم به این نتیجه رسدم که واقعاً نیازی به تمرین کردن نبوده است و من اشتباه می کردم و آنها حق داشته اند به من بخندند.

یعنی همه چیز این همه سهل‌الوصول شده است؟

سهل‌الوصول و غلط و جالب اینجا است که همه می دانند این سیستم غلط است اما نمی دانم چه طور می شود همه این غلط را تائید می کنند و برای ترویجش انرژری می گذارند.واقعاً فقط به دلیل منفعت شخصی و بعد هم خیلی سریع توجیه می کنیم سینما همان قدر که به فیلم تجاری احتیاج دارد،فیلم بدنه هم می خواهد(اینجا یا اشتباه تایپی است یا اشتباه لپی باران کوثری.در هر صورت منظور فیلم فرهنگی بوده).در حالی که سینما به فیلم بدنه مبتذل احتیاج ندارد.سینمای بدنه هم یک تعریفی دارد.اگر مقصود فیلم پرفروش است،کلاه‌قرمزی و پسرخاله هم می‌فروشد و هنوز پربیننده‌ترین فیلم بعد از انقلاب است.

از کلمه مردم همیشه سوءاستفاده می‌کنیم و با این توجیه که مردم دوست دارند،این فیلم‌ها را می‌سازیم.در حالی که ذائقه مردم را ما می‌سازیم و در مملکتی با این همه مشکل،بازی کردن با عقده‌های فروخورده مردم که کاری ندارد.وقتی عکس فلان بازیگر با عینک 500 هزار تومانی روی بیلبورد می رود،معلوم است که مردم جذب آنچه می شوند که ندارند.دیدن فیلمی که بازیگرهایش هر دقیقه لباس عوض می‌کنند و سوار ماشین‌های آنچنانی می‌شوند،برای مردمی که در آرزوی چنین زندگی هستند جذاب است و این همان سیستم غلط سرمایه‌داری است که از هالیوود گرفته‌ایم.الان رقابت در میان بازیگرانی است که اسمشان را ستاره گذاشته‌ایم بر سر این است که چه کسی دست‌نیافتنی‌تر است و این خیلی وحشتناک است.اصلاً یک آدم چطور به خودش اجازه می دهد با مردم اینگونه رفتار کند.

حالا در این بین واقعاًمردم برای کدام دسته از بازیگران احترام بیشتری قائل هستند.چون آنها هنوز هم که هنوز است،طرفدار بازیگرهای نسل خانم معتمدآریا هستند.

معتمدآریا:ترجیح می‌دهم اول حرف‌های باران را بشنوم.

کوثری:محبوبیت در سینما نیاز به گذشت زمان دارد.ممکن است یک ستاره دو سه سالی محبوب باشد اما کسی که 5 سال پیش ستاره سینما بوده الان ستاره نیست.این‌ها موج هستند.مردم هم دوستشان دارند و بابتشان پول می دهند اما جایگزین پیدا می‌کنند و در نهایت هم مردم درباره‌شان قضاوت نمی‌کنند که فلانی بازیگر خوبی است.می‌گویند فلانی خیلی جیگره…

و این همان تفکیک ستاره و بازیگر است.

اما هنوز اقای انتظامی را مردم دوست دارند.

و دخترهای جوان 16،17 ساله از او امضا می خواهند.

یا مردم خاطره گل پامچال را حفظ کرده‌اند.اما مطمئن نیستم حتی فیلم قبلی این ستاره‌ها را به یاد داشته باشند.

فکر می کنم خیلی غر زدیم.

کوثری(خطاب به معتمدآریا):یادت می‌آید دو سه سال پیش گلشیفته می‌گفت خسته شده‌ام.فکر می‌کردم این حرفش لوس‌بازی است.اما در این یک سال و نیمه،کاملاً این اتفاق برایم افتاده و دیگر انگیزه و انرژی دو سال پیش را ندارم.آدم ناخودآگاه حسابگر می‌شود و فکر می‌کند برای فلان فیلم باید چقدر تلاش کند.در حالی که فکر می کردم باید در فیلم به گونه‌ای بازی کنم که انرژی‌ام تمام شود و بمیرم.اتفاقی که فقط یکبار در «خون‌بازی» برایم افتاد.

عکسی از فیلم کوتاه ابله

این نوشته کوتاه از گزارش آقای محمد باغبانی از بیست و چهارمین جشنواره فیلم کوتاه است که در مجله «فیلم» چاپ شده.

یکی از بهترین و کامل‌ترین آثار امسال،«ابله»(امیر عزیزی)است.همه چیز سرجای خودش است و ایده و اجرا کاملاً در سطح بسیار بالایی قرار دارند.کارگردانی ساده به همراه دیالوگ‌های واقعاً خیره‌کننده(یا به نوعی مونولوگ)و از همه مهم‌تر بازی بسیار حرفه‌ای باران کوثری ویژگی‌های مثبت این اثر هستند.بازی کوثری بی‌شک بهترین اجرای کل جشنواره و یکی از بهترین کارهای او است.نام فیلم هم تطابق مناسبی با کلیت  حس‌ و حال فیلم دارد و کوثری در خلق این بلاهت سنگ تمام گذاشته است.

کتونی سفید

گزارش روزنامه «اعتماد ملی» حکایت از این دارد که سه فیلم «آتشکار»،«همیشه پای یک زن در میان است» و «دایره زنگی» با مخالفت برخی از اعضای هیئت انتخاب جشنواره روبرو شده‌اند.اگر این خبر صحت داشته باشد،با در نظر گرفتن گفته های جهانگیر کوثری از احتمال نرسیدن «کتونی سفید» به جشنواره فجر،نباید منتظر فیلمی از باران کوثری در جشنواره باشیم.




مهدی_کورش_احد ::: سه شنبه 87/5/8::: ساعت 12:4 عصر

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2


بازدید دیروز: 0


کل بازدید :8235
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مهدی_کورش_احد
گروه استار 3نفره برای ایجاد وب پر طرفدار
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<